کد مطلب:95656 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

خطبه 159-در بیان عظمت پروردگار












[صفحه 397]

صفات خدای تعالی هر فرمان خدا امری است واجب و لازم و براساس مصلحت و حكمت او... و خشنودی خدا رحمت و ایمنی برای بندگان خدا در بردارد. قضاوت خداوندی از روی علم، دانش و عفو و بخشش او به لحاظ بردباری و بخشندگی است. خدایا ترا سپاس می گویم كه به هر دردی كه مبتلا می سازی شفایی داده ای. ترا سپاس می كنم، سپاسی كه شایسته توست، سپاسی كه نه از تو پوشیده باشد و نه در پیشگاه تو ممنوع گردد. خدایا كه به جلال و عظمت كبرای یی تو راه نمی یابیم اما می دانیم كه تو پیوسته زنده و پایداری و راحت و خواب بر تو نیست و حقیقت ذات بر تو منتهی است... و تو هستی كه عمل بندگانت را می بینی و جباران را به قهر خود نابود می كنی. خدایا همه آنچه تو آفریدی، ما را به شگفتی می نشاند و وصف بزرگی و عظمت تو در توان ما نیست آنچه تو آفریده ای بزرگ و پهناور است آنچنان كه چشم ما توان تماشا ندارد و عقل ما در درك آن حیران می ماند. میان ما و تو پرده های غیب قائل است و آنسو را نمی توانیم به بینیم... هر كس دلش را از غیر تو دور گرداند و تنها به تو بیاندیشد شاید بتواند، گوشه ای از این عظمت آفرینش را دریابد اما اینكه تو چگونه عرش را برپا داشته ای چگونه

نظام شمسی را مستقر فرمودی و كهكشانها را در گردش آورید و بشر را در گستره زمین جا دادی و آسمانها را معلق نگاه داشتی زمین را بر روی آب و امواج هوا قرار دادی بگونه ای كه عقلها را حیران و اندیشه ها را سرگردان می سازد راستی این چه قدرتی است؟!

[صفحه 397]

در مزمت نفاق گنهكاران ادعا می كنند با وجود آن همه كفران به فضل و عنایت خداوند امیدوارند... به خدا سوگند كه این دروغ بزرگی است، هر كس برخلاف امر خدا كام بردارد و امید به خدا داشته باشد، دروغگوست زیرا كه سخنی به صرف ادعا و افترا می گوید... آنكس كه در فرمان خدا نیست به چه امید می تواند باشد؟ امید در كردار خالصانه ایست كه به فتنه و فساد آلوده نباشد. هر بیمناكش را نگاه نگرانی است. اما نشانه ترس از خدا در سیمای چنین مردمی نیست. آدمی كه در كارهای ناچیز دنیایی چشم بدست بندگان خدا دارد. گمراه و نادان است. چه با بندگان خدا چنان فروتنی دارد كه برای معبود راستین خود و خدای بی همتا نبوده است. درحالی كه چنین تواضعی تنها در مقام كبرای یی خداست. آنچه خداوند بزرگ مقرر داشته عبادت كم و اجر بسیار است. آنكس كه به ظاهر مدعی است امید به فضل الهی دارد و از بندگان خدا می ترسد نادان و گمراه است... چنین آدم گمراهی ترس از خدا را وعده می پندارد و دنیا را كالایی با ارزش در نظر دارد و بنده و فرمانبر آمال و امیال دنیوی است اما تا كی می توان این سودای محال را در سر داشت و چگونه می توان عمر بی دوام و دنیای پوشالی را به سود سرش

ار حاصل از حقیقت ترجیح داد.

[صفحه 398]

پیروی از رسول خدا كافی است كه از رسول خدا پیروی كنی كه سنت سنجیده و آداب پسندیده اش انسان را بر بی ارزشی و بی دوامی دنیای غدار آگاه می سازد و از هر امید واهی دنیایی بی نیاز می كند. پیامبر خدا حد و حدود بهره گیری از دنیا را معین داشته و شما را از زیب و زیورها پرهیز داده است. موسی و داود اگر می خواهی از رسولی دیگر پیروی كنی از موسی علكیم الله اطاعت كن كه خدا با او نیز سخن گفته و فرموده است قسم به خدا كه موسی خواهشی نداشت جز نانی برای معیشت خویش ولی محمد رسول الله، حتی برای طعام خویش از خدا مسئلت نجست و از بس گیاهان صحرایی می خورد بدنش ضعیف و رنجور بود... باز اگر می خواهی محمد را بشناسی، به حضرت داود بنگر كه مردم را به بهشت خدا می خواند و خود از لیف درخت خرما سبد می بافت و از فروش آن بهره ای ناچیز می جست و می خواست كه دیگران در فروش سبدها یاریش كنند. عیسی مسیح باز اگر می خواهی بر پایه های استوار تقوی در پیامبران بنگری به عیسی بن مریم نظر كن كه در وقت خوابیدن سر بر تخته سنگی می نهاد و جامه ای خشن بر تن می گرد و نور مهتاب چراغ شبهایش بود و گرمای خانه اش در زمستان آفتاب روز بود كه هر بامداد می دمی

د و هر غروب فرومی خفت و میوه او گیاهان خوشبوی زمین بود نه زنی داشت كه در وسوسه اش بنشاند و به فساد بكشاند. نه فرزندی داشت كه با رفتارش غمناكش سازد و نه ثروتی كه حرص زیاد در او برانگیزد و او را از خدای یگانه دور سازد. در همه این احوال چشم نیاز به مال مردم دنیا نداشت. دو پایش مركب او بودند و خدمه اش دو دست او كه كاری به خطا انجام نمی دادند.

[صفحه 399]

و اما رسول اكرم (ص) در هر كاری به محمد رسول الله (ص) اقتداء كنید كه از همه كس پاكتر و نیكوتر است و تنها اوست كه سزاوار پیروی است كه در رفتار و كردارش كامل و در ایمان و عبادت نمونه ای برجسته بود هر كس طالب حقیقت است باید از او بیاموزد كه چگونه به خدای خویش ایمان داشته است. در نزد بزرگ نیز بهترین بندگان كسی است كه محمد (ص) را پیروی كند. چه، او بود كه دنیا را به گوشه چشمی نداشت و باندازه گذران عمر از دنیا بهره می جست. دوران گرسنگی اش بیشتر از روزگار سیری اش بود و حتی زمانی كه دنیا با همه زیورها رنگ و بیرنگیهای چشم و دل فریبش به او پیشنهاد شد نپذیرفت و از آن روی گردانید. و هر چه را كه یزدان پاك اندك و بی ارزش می شمرد. او نیز خوار می داشت. كه شاید اگر خدا و رسول خدا دنیا را بی ارج نمی دانستند ما نیز رو بسوی دنیا داشتیم و بدان دل می بستیم و همین دلبستگی از طریق عزت دورمان می داشت و به كفرمان می كشید. پیامبر خدا (ص) به لقمه نانی در دنیا كفایت داشت و متاع دنیایی را آنقدر كوچك و ناچیز می شمرد كه در خور نگریستن نبود. بر زمین می نشست و بر چهار پای بدون زین و برگ می نشست، پارگی كفشش را و جامه اش را خود او م

ی دوخت و هر بار نیز تحفه ای برایش می آوردند از قبول آن امتناع می ورزید و می گفت به بندگان گرسنه و برهنه خدا بدهند. آنقدر چشم از دنیا گرفته بود كه وقتی یكبار پرده ای رنگین بر در خانه اش دید، فرمود آنرا بردارند كه دنیا را پر زرق و برق در نظرم جلوه می دهد و من بدنیا رغبتی ندارم و می ترسم كه نظره آن مرا از عبادت خدا باز دارد. رسول خدا (ص) آنچنان از مظاهر دل فریب دنیا چشم گرفته بوند كه حاضر نبود سخنی درباره آن بشنود و هر بار سخنی از دنیا می شد راه خود را می گرفت و می رفت تا مبادا سخن دنیا او را به خود جذب نماید.

[صفحه 399]

در شیوه زندگی پیامبر خدا، خدا از زشتیها و بدیهای دنیا به خوبی آشكار است او توانگری است كه دل از دنیا گرفته و به كم قناعت می كند و دنیا را خوار و بی مقدار می داند. هرگاه نادانی بگوید كه خداوند او را كوچك شمرده و یا به هیچ گرفته است به خدای خویش بهتان زده است. چه، خدانند او را گرامی داشته و به همین دلیل هركس را غیر از رسول خدا (ص) كه دل بدنیا بسپارد خوار و بی ارزش می داند. پس شایسته است كه مومنین به خدا از پیامبر او پیروی كنند و اوامر او را به گوش جان گیرند و بكوشند كه رفتار و گفتارشان با كردار و گفتار رسول خدا مطابقت داشته باشد چه، اگر چنین نباشد از زیانهای دنیوی درامان نخواهند بو. د. خدای بزرگ محمد (ص) را نشانه قیامت، مژده دهنده بهشت و بیم دهنده از عذاب دروزخ قرارداده و او نیز دعوت پروردگارش را اجابت نموده است احسان و نیكویی خدا بر ما در عطای نعمتی چون رسول خداست كه باید گام در جای گام او بگذاریم... و من سوگند می خورم كه در راه پیروی از رسول خدا و اجتناب از دنیا بر لباس پشمینه خود وصله های بسیار دوخته ام آنقدر كه یكبار كسی گفت: آیا با این همه وصله كه بر جامه ژنده خود كرده ای باز هم آنرا از خود د

ور نمی سازی... و من گفتم: من سختی راه را در شب تابستان از آسایش بامدادی و شكر رهایی از گرما برتر می دانم.


صفحه 397، 397، 398، 399، 399.